اطلاعات سايت

رمز عبور را فراموش کردم ؟
آمار مطالب
کل مطالب : 60
کل نظرات : 35

بازديد امروز : 7 نفر
بارديد ديروز : 24 نفر
بازديد هفته : 258 نفر
بازديد ماه : 234 نفر
بازديد سال : 3,007 نفر
بازديد کلي : 42,579 نفر

افراد آنلاين : 1
عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
پيوندهاي روزانه
کدهاي اختصاصي
پشتيباني
theme by
roztemp.ir
RSS

Powered By
Rozblog.Com
تبليغات
رزتمپ

به گزارش حجاب بانو: سیده زینب حیدری؛ مهمترین ارتباطی که دین با علوم انسانی دارد ، به خصوص در مسائل اخلاقی که از اهداف اولیه دین است؛ اصالت گذاری رفتاری ، اعمال و اندیشه های انسان ، مسئولیتی دینی است . دین می آید این ارزش¬ها را به ما عرضه می کند و خط مشی های کلی را برای ما تعیین می نماید . بنابراین بخش عمده علوم انسانی خواه  ناخواه ارتباط تنگاتنگی با دین دارد چرا که هیچ اندیشمندی در حوزه علوم انسانی ، فارغ از ارزش گذاری بر دیدگاه هایش نیست.

به عبارت دیگر هیچ اندیشمندی در حوزه علوم انسانی نمی تواند خالی از هرگونه پیش فرضی ، به تبیین موضوعی بپردازد . در اینجاست که پای دین به عرصه علوم انسانی باز می شود تا بتواند والاترین ارزش¬ها را برای انسان به عنوان اشرف مخلوقات ارائه کند .

نتیجه محوری محض؛ ماهیت علوم انسانی سکولار

برای درک بهتر ماهیت علوم انسانی سکولار و تفاوت آن با علم غیر سکولار باید به هدف آنها پی برد . اساساً علوم انسانی سکولار دارای ماهیتی نتیجه محور است . بدین معنا که علمی مورد قبول واقع می شود که به نتیجه دلخواه دست یابد ؛ به تبع آن ، نتیجه ای مورد تایید قرار می گیرد که مبتنی بر سود مادی بیشتر باشد . به طور مثال در علم اقتصاد غربی که مبتنی بر سود و علم سیاست و مبتنی بر منافع ملی است ، این اصل حاکم است .

در علوم انسانی که از مکاتب الهی سرچشمه می گیرد نیز حصول به نتیجه مهم است ؛ منتهی با این تفاوت که در اینجا محوریت بر اصل تکلیف است. بدین معنا که در این مکاتب ، نتیجه ای مورد تایید قرار می گیرد که به تکالیف الهی نزدیکتر باشد.

منشأشناسی علوم سکولار در غرب

اتفاقی که در غرب بعد از رنسانس افتاد ، این بود که مذهب به درون کلیسا رانده شد و از عرصه زندگی اجتماعی خارج گشت و مسائل اجتماعی صرفاً به مسائل خالی از معنویت و مذهب منحصر شد . در این راستا علم به امور دنیوی مقید شد و حتی مکاتبی که به عنوان اصالت انسان ،  مدعیِ دفاع از ارزش¬های انسانی بودند ، اغلب انسان را در همین بعد مادی خلاصه می دیدند . تبعاً با چنین زمینه ای ، دور از انتظار نبود که انسان ها بعد از انقلاب صنعتی تبدیل به ابزارهایی در اختیار ماشین و صنعت شوند .

شاید بتوان نقطه آغازین  تفکیک ارزش های دینی از علوم را به شکل گیری جنبش رفرمیست پروتستان توسط لوتر و کالون مرتبط دانست . چرا که اساس رویارویی با ارزشهای سنتی دین در این دوره روی داد . مقابله با کلیسا و مذهب کاتولیک ، همراه با تاکید بر توسعه و پیشرفت مادی در نهضت پروتستانیزم ، راهی را به روی اندیشمندان باز کرد که در صورت تقابل احتمالی اندیشه هایشان با دین ، مسیر اندیشه هایشان را پیش گیرند و رأی به محدودیت دین دهند .

به عبارت دیگر ، جنبش پروتستان ، با شروع حرکت خود ، گزینه ای را پیش روی اندیشمندان قرار داد . بدین صورت که ، در صورت تضاد ارزش¬های سنتی دین و عقلانیت ، باید راه عقلانیت را انتخاب و پیمود . البته این عقلانیت در ابتدا خدامحور بود  ، لیکن بعدها مقابله با همین اندیشه های اصلاحی ، ماهیت ماتریالیستی به خود گرفت که ریشه در عقل خودبنیاد داشت . یعنی پلی را که لوتر و کالون برای ارتباط مسیحیت و عقلانیت بنا کردند ، بعدها به تصرف کسانی در آمد که از همان پل ، برای ترویج سکولاریسمِ مبتنی بر عقل خود بنیاد ، مدد گرفتند . بنابراین ، رویارویی با کلیسای کاتولیک ، به مرور زمان ، به صورت رویارویی با ارزشهای مسیحیت ظاهر شد .

 این  جسارت هم برای بعضی اندیشمندان پیدا شد که در صورت تقابل احتمالی اندیشه هایشان با مذهب اصلاح شده پروتستان ، به راحتی بتوانند آن را نیز به کناری نهند و راه عقل خودبنیاد خویش را پیش گیرند .

عقل خودبنیاد بشری؛ چالش کلیدی  در علوم انسانی غربی

در مکاتب اومانیستی غرب ، اصل بر اصالت عقل است ؛ یعنی بر معرفت عقل خودبنیاد بشر استوار است . مفروض این اصل نیز بدین صورت است که عقل انسان قادر است حقایق عالم را کشف کند و معرفتی که از این طریق حاصل می شود ، معرفتی اصیل و قابل اعتماد است . در این راستا ، اندیشمندان غربی نیز هرآنچه را که در محدودهء حس و تجربه برای آنان قابل شناخت باشد و عقل مادی آن را بپذیرد ، علم دانسته و معیار تشخیص تمامی مفاهیم معرفتی می دانند .

امانوئل کانت فیلسوف آلمانی در رساله خود به نام «دین در حدود عقل» ، عقل جزئی و تجربی از وحی بشری را در مقابل وحی الهی قرار داده و به آن اصالت بخشیده است . در آراء وی ، نسبت عقل و وحی یک نسبت طولی نیست بلکه یک نسبت عرضی و نسبت تقابلی و روش شناسی تجربی است . عقلی که وی مطرح می کند ، عقلی تجربی با صبغه پوزیتیویستی است . کارل پوپر نئوپوزیتیویست نیز همچون کانت ، آزمون پذیری تجربی را یگانه فهم حقیقت عالم ، پدیده ها و اشیاء می داند.

اما در مکاتب الهی ، علم مستقل از جامعه نیست و خدا و طبیعت را هم نمی توان جدا از یکدیگر شناخت . چرا که خداوند برای شناخت جهان به مومن و غیر مؤمن ، یکسان سفارش می کند که طبیعت را مورد مطالعه قرار دهند ، تا خداوند را بهتر بشناسند؛ لذا   مکاتب غربی و الهی ، بر شناخت طبیعت صحه گذاشته و بر آن تاکید کردند،  لیکن شناخت طبیعت در جهان بینی الهی ابزاری برای حصول به نتیجه ای والاتر است . با توجه به این مبحث می توان اینگونه نتیجه گرفت که مکاتب غربی به شناختی سطحی و منقطع از طبیعت بسنده کرده و سعی ندارند که این شناخت را به وجودی فراتر از طبیعت تسری دهند .

تجریه گرایی ؛مهمترین آسیب در علوم انسانی سکولار

مهمترین معضل ذاتیِ علوم انسانیِ سكولار این است که چون بر تجربه و روش شناسی پوزیتیویستی تكيه دارد هميشه در معرض دگرگوني و تحول است ؛ از اين روي صحت هيچ داده اي از آن را نمي توان به طور قطع اثبات كرد . طبیعتاً چنین رویکردی نمي تواند در سعادت آدمي و كارآمدي نسبت به شؤونات فردي و اجتماعي او ، الگوي درستی ارائه دهد ، چرا که خود نیز به راه صحیح و مطمئن دست نیافته و اساساً ادعای دست یابی به چنین راهی را نیز ندارد.

علوم انسانی سکولار؛تنزل از ساحت انسانی به ساحت حیوانی

تعریف نوین از بشر مبتنی بررروح و غایت استیلاگرایانه است و تصویری اعتباری از عالم و آدم ارائه می¬دهددر حالی که تعلق دینی و پذیرش ولایت الهی انسان را در ساحت انسانیت قرار میدهد و غفلت و طغیان نسبت به حق او را به ساحت حیوانیت تنزل میدهد.

حال علوم انسانی باید نسبت ما را به حق نزدیک نماید نه اینکه ما را نسبت به حق دور نماید  لذا در سکولاریسم انسان از حق دور می گردد زیرا گرایش¬های اخلاقی و ارزشی مبتنی بر فرد و انسان شکل می گیرد زیرا سکولاریسم ریشه در اومانیسم دارد.

لذا در  سکولاریسم  مقوله ای به نام  اراده تکوینی و تشریعی خداوند و هدایت قدسی در آن جایی ندارد بلکه دین را به عنوان تابعی برای اجتماع و اجتماعیات و به عنوان محصول عقل بشری تعریف می نمایند که پیامدهای سلب صفت اراده نسبت به خدا  هم چنان در لایه های مختلف فرهنگی و اجتماعی.. جوامع غربی جریان دارد.

[1] .( دوست محمدی ، احمد ، دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام ، دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی ، دانشگاه شهید بهشتی ، تهران، 1372 ، ص 9-12)

امتياز : نتيجه : 5 امتياز توسط 1 نفر مجموع امتياز : 5

برچسب ها : سکولار، , علوم انسانی، , عقلانیت، , رویکرد، , اومانیسم، , نئوپوزیتیویست، , خودبنیاد، , جنبش پروتستان، , حجاب بانو ,
بازديد : 46
[ ] [ 15:25 ] [ سیده ]
آخرين مطالب ارسالي
ارسال نظر براي اين مطلب

کد امنیتی رفرش
.: Weblog Themes By roztemp :.

آرشيو
جست و جو